[koo_dropcap type=”boxed”] ش [/koo_dropcap]شوق انشا نوشتن را میتوان مترادف شوق نویسنده شدن دانست. همانطور که فوتبالیستها اولین لگدهایشان به توپ را در زمینهای خاکی میزنند، نویسندگان هم اولین تلنگرهایشان به ذهن و قلمشان را در همین انشاها میزنند. ولی اگر سر زنگ انشا کسی نباشد تا شوق نوشتن را در دلمان زنده نگه دارد و راه و چاه کار را نشانمان ندهد قطعا آن شوق میمیرد و از بین میرود. یک معلم خوب که در محراب دلش آتش تند و تیز نوشتن و نویسندگی روشن باشد.
مجلهی عزیز “انشا و نویسندگی” دقیقا چنین معلمی است. معلمی که درهای قلبش را برای همیشه به روی هر کس که شیفتهی نوشتن است باز کرده است. از کم سن و سالها تا کهنسالها.
و تپشهای این قلب پرشور در ۱۲۴امین شمارهاش همچنان شندنیست.
تپشهایی که از همان سرمقالهی حسین حسینینژاد، مدیرمسئول مجله، به گوش میرسد و دعوتمان میکند به همسفر شدن با قلوه سنگهای یزدان صفاریان در دازنای تاریخ. از همراه شدن با صادق هدایت در میان زندگی و داستانهایش تا غرق شدن در روایت فریبا وفی از یک زندگی در خطر فروپاشی. به اینها اضافه کنید نوشتههای شیرین مخاطبین مجله را. از داستانهای زرافهها و پرتقالها تا اولین خاطرههای در یاد مانده.
اگر که معلم هستید و نگارش درس میدهید قطعا سالها همراه و همسفر انشا و نویسندگی بودهاید و هستید. اما اگر معلم نیستید ولی قلبتان برای نوشتن میتپد، نباید لذت همراه و همسفر شدن با انشا و نویسندگی را از دست بدهید. به چمدان و کولهپشتی هم احتیاج ندارید، تنها چیزهایی که نیاز دارید یک دست و یک جفت چشم و قلم و کاغذ است
زمینهای خاکی زنگ انشا
نوشته : aliyariamirabbas در مرور و معرفی