کاغذ؛ فرهنگ و زندگی
کاغذ در زندگی ما نقشی را داشت که موبایل در زندگی نسل دیجیتال دارد. هم رفیق تنهایی بود، هم ابزار سرگرمی و راهی برای ارتباط، شناخت و آگاهییافتن از جهان، با این تفاوت که بسیار ارزانتر از موبایل بود و آدمها از بیشتر طبقههای اقتصادی به آن دسترسی داشتند.
بخت یار من و برخی از همنسلانم بود که در کودکی با «کیهان بچهها» و «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» آشنا شدیم. از کاغذهای رسمی رها شدیم و پرندهی روحمان میان سطرهایشان پرواز کرد؛ نهادهایی که باعث شدند از گذشتهی فرهنگیمان جدا و بریده نشویم و بخت بعدی ما در جوانی، آشنایی با همایون صنعتیزادهها، عبدالرحیم جعفریها و ایرج افشارها بود و میراث سترگشان باعث رشد و آگاهی نسلی شد که شیفتهی دانستن و آموختن بود. موهبتی که کاغذهای بازمانده از گذشته، نقشی بیبدیل در آن ایفا کردند.
نسلهای زیادی خواندن را در همنشینی با کاغذ یاد گرفتهاند، روی کاغذ نوشتن را مشق کردهاند، لذت خلوت با کتاب و مجله، خودآموزی و رشد فردی و ارتباط با جامعه را از لابهلای صفحات کاغذی کتابها و مجلهها جستوجو کرده و میکنند. اگرچه این روزها، در روزگاری که رسانهها و ابزارهای مطالعه در حال تغییرند، صحبت از افول کاغذ و محصولات کاغذی میشود، اما این تغییر، تهدید نیست. چراکه در این میان، مهم آگاهی است، مهم ستایش انسان و زندگی است که جان کاغذ بود و هنوز هم ادامه خواهد داشت.
بهقول فروغ: «پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مُردنیست.»