پاریس یک فرهنگ عاشقانه
آنچه در این کتاب میآید و شکلِ گونهای فرهنگ عاشقانه به خود گرفته است، توصیفهایی است گاه مردمشناختی و گاه یادوارهای و روایی از برخی افراد و شخصیتهایی که از نزدیک میشناختم یا آثارشان بهگونهای برایم تداعیکنندهی شهر پاریس بوده است. این کتاب حاوی شخصیتهایی دور و نزدیک یا اشاره به کتاب، روزنامه و مجلههای خاص است و گاه نوعی خودسرگذشتنگاری از رابطهای عاشقانه در خود دارد که زندگی مرا بیش از چهل سال به این شهرِ جهانی و فرهنگ و زبانش پیوند زده است. نام اشخاص و شخصیتها گاه واقعیاند و گاه خیالی. در آمدن یا نیامدن نام شخصیتها، افراد یا مکانها چیزی جز احساس، علاقه و گاه احساس مسئولیت خود من درگیر نبوده است و نباید معنای دیگری در آن جُست. افزون بر این، جای بسیاری از آنها که میخواستم نامشان در این کتاب باشد، نام بسیاری مکانها و فضاهای ارزشمند این شهر بیکران، خالی است و این به کمبود تجربهی من و از میان رفتن تصاویر و خاطرات برمیگردد. خاطراتی که شاید در آینده بازگردند و در کتابی دیگر جای گیرند. به هر روی کسان و مکانهایی که نامشان نیامده است به معنای هیچ چیز نیست جز کمرنگشدن حافظه یا نبود بختِ دیدار و آشنایی با آن انسانها و فضاها.
ناصر حجازی
ناصر حجازی کوچک در یک شبِ سردِ پاییزی در 23 آذر 1328 در محلهی «منیریه»ی تهران به دنیا آمد. او از کودکی عاشقِ بادباکها بود. ساعتها بادباکهای سهمتریاش را به دورترین نقطههای آسمان میفرستاد و شبهای فانوسهای کاغذیای را که در آسمان به ستاره تبدیل میشدند نگاه میکرد. او از کودکی شیفتهی آسمان بود.